سلام دوستان.. با این شعر زندگی می کنم .. نه حالا که سال هاست.. خیلی وقت ها زمزمه ی من همین غزل است... انواع جناس ها را چه زیبا و استادانه به کار برده این فروغی بسطامی
خوش آنکه حلقه های سر زلف وا کنی
دیوانگان سلسله ات را رها کنی
کار جنون ما به تماشا کشیده است
حالا تو هم بیا که تماشای ما کنی
کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت
مویم سپید سازی .. و پشتم دوتا کنی
تو عهد کرده ای که نشانی به خون مرا
من جهد می کنم که به عهدت وفا کی
گر عمر من وفا کند ای ترک تند خوی
چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی
تا کی در انتظار قیامت توان نشست؟
برخیز تا هزار قیامت به پا کنی